باز هم منتظر آمدنت می مانم هر نفس با غم سبز تو غزل میخانم باز هم آتشت ای عشق قدیمی هر روز میکشد پنجه به دیوار و در زندانم پی دیدار و ملاقات تو هر شب تا روز اشک و خون می چکد از گستره چشمانم همه مردم این شهر به دنبال تواند من هم از شوق تو آواره و سرگردانم ....
+نوشته شده در دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:باز هم,منتظر,امدنت,میمانم,هم نفس,غم,سبز,غزل,میخانم,پنجه,دیوار,زندان,شهر,مردم,سرگردان,شوق,اواره,دنبال,قدیمی,عشق,اتش,ملاقات,شب,روز,متن زیبا,متن عاشقانه,درد دل ,دلنوشته,شعر زیبا,شعر عاشقانه,عکس زیبا,عکس دختر,عکس, ساعت22:55توسط وحید SODAGAR |
هر جا که می بینم نوشته است : ” خواستن توانستن است ” آتش می گیرم !!! یعنی او نخواست که نشد ؟!
+نوشته شده در پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:نخواست,می بینم,نوشته,خواستن,توانستن,اتش,میگیرم,یعنی,متن زیبا,متن تنهایی,دلنوشته,درددل,شعر زیبا,شعر تنهایی,عکس,عکس دختر,عکس تنهایی, ساعت14:37توسط وحید SODAGAR |
آتش عشق تو در شعله گرفتارم کرد رخ زیبای تو در دام گرفتارم کرد این کمندی است که در حلقه گرفتارم کرد هوس عشق تو در کام جنونم افکند این جنونی است که صد ساله گرفتارم کرد چهره حور ندارد رخ زیبای تو را این جمالی است که با ناز گرفتارم کرد شربت لعل لبت باده مخمورم کرد این شرابی است که مستانه گرفتارم کرد منت از می نکشم چشم خمارت بینم این نگاهی است که با غمزه گرفتارم کرد آشنا در دل ما راه به جائی نبرد این چه رسمی است که بیگانه گرفتارم کرد تب عشق تو فقط چاره دردم باشد این دوائی است که بیمار و گرفتارم کرد مرد آن است که در عشق حریفت باشد این ندائی است که از غیب گرفتارم کرد نیست راهی که زبند تو رهایم سازد این حصاری است که بی پرده گرفتارم کرد وادی عشق فقط راه به دلها دارد این مسیری است که یک سویه گرفتارم کرد مستی و بی خبری عشق تو از یاد نبرد خاطرات تو چنین زار و گرفتارم کرد یاریم کن که از این جام لبی برگیرم ور نه مرگ آید و بینی که گرفتارم کرد خرمن عشق تو را خوشه هزاران باشد حاصل زحمت این کاشت گرفتارم کرد وقت رفتن نگهم تر ز نگاهت باشد قطره اشک تو بر خاک گرفتارم کرد ای تو در خاطر من تا به ابد زندانی من رها بودم و عشق توگرفتارم کرد سالها دل طلب روی تو از ما میکرد یک نظر دیدم و بی وقفه گرفتارم کرد تا که جان باشد و جان هست به تو میگویم که فقط عشق تو اینگونه گرفتارم کرد ولی حیف که این عشق پایان داشت
+نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:اتش,عشق,شعله,رخ,زیبا,زلف,کمند,جمال,شراب,خمار,شربت,لعل,لب,چهره,رسمی,بیگانه,درد,منت,عشق,تب,شعر عاشقانه,شعر,شعر تنهایی,عکس عاشقانه,عکس دختر,عکس پسر,عکس, ساعت21:17توسط وحید SODAGAR |
گمان کردم که او عاشق ترین عاشق در این دنیاست
+نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:تظاهر,گمان,عاشق,غمخوار,دل,تنها,سخن,عشق,اتش,چشم,افسوس,نواز,صحنه,بخت,یار,فصل,نوبت,بهار,شعر عاشقانه,شعر تنهایی,عکس,شعر,عکس تنهای,عکس گریه, ساعت15:5توسط وحید SODAGAR |
گر مانده بودی .. تو را تا به ارش خدا میرساندم اگر مانده بودی .. تو را تا دل قصه ها میکشاندم اگر با تو بودم .. به شب های غربت که تنها نبودم اگر مانده بودی .. ز تو می نوشتم تو را می سرودم مانده بودی اگر نازنینم .. زندگی رنگ و بوی دگر داشت این شب سرد و غمگین غربت .. با وجود تو رنگ سحر داشت با تو این مرغک پرشکسته .. مانده بودی اگر , بال و پر داشت با تو بیمی نبودش ز طوفان .. مانده بودی اگر , همسفر داشت هستیم را به آتش کشیدی .. سوختم من ندیدی ندیدی مرگ دل آرزویت اگر بود .. مانده بودی اگر , می شنیدی با تو و عشق تو زنده بودم .. بعد تو من خودم هم نبودم بهترین شعر هستی را با تو .. مانده بودی اگر ! می سرودم
+نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:مانده بودی,ماندن,ارش,خدا,دل,قصه,شب,غربت,تنها,نازنینم,زندگی,رنگ,بو,سحر,طوفان,سوختم,سرودن,زنده,اتش,بال,پر,غمگین,شعر تنهای,شعر جدایی,شعر,عکس,عکس تنهایی, ساعت14:50توسط وحید SODAGAR |
تصوّرهای باطــــل نــــقش زد آیــــنده ی ما را بــه تصــویری مجازی خط کشید آئینه ی ما را رفــاقـــت ها , مــحبت ها چرا زیبا سرابی بود گذشته لحــــظه های عشق ما آشفته خوابی بـود غـــرورم را لباست میکنم , باز التماست میکنم دو چشمم فرش پایت میکنم , جانم فدایت میکنم شکستن های قلب پر غرورم تحمل کردن روح صبورم شمردن های تکرار شب روز غم شب تلخی و تنهایی روز برای آن دو چشم کهربایی که آتش زد مرا خواهی نخواهی برای بوسه ی هنگام دیدار وداع تلخ آن دو چشم غم دار شکسته قلب من بشکستی و از من نپرسیدی دل سوزنده آهم دیدی و هرگز نترسیدی هنوزم آسمانم را فقط تنها تو خورشیدی که شانیدی به پیرانی مرا از غم تو پاشیدی
+نوشته شده در سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:هنوزم آسمانم را فقط تنها تو خورشیدی,هنوز,اسمان,خورشید,تصور,باطل,نقش,اینده,مجازی,اینه,لباس,چشم,غرور,جانم,شب,روز,کهربایی,اتش,شعر عاشقنه,شعر تنهای,متنهای عاشقانه,متن عاشقانه,عاشقانه ها,کارتپستال,عکس,تلخ,, ساعت21:25توسط وحید SODAGAR |
همچـو نِـي مي نالـم از سوداي دل آتـشـي در سـيـنه دارم جـاي دل مـن که با هر داغ پيـدا سـاخـته ام
ســوخـتـم از داغ نــا پـيـداي دل همچو موجم يک نفس آرام نيست بس که طوفان زا بود درياي دل دل اگـر از مـن گـريـزد واي مــن غـم اگـر از دل گــريـزد واي دل مــا ز رســوايـي بـلـنـد آوازه ايــم نامور شد هر که شد رسواي دل در ميان اشک نوميدي رهـيـسـت خـنـدم از امـيــدواري هـــاي دل |
About
به وبلاگ من خوش آمدید کانال ما در تلگرام حتما سر بزنید @Asheganehay1 @Statusfun
فروردين 1394 شهريور 1393 مرداد 1393 فروردين 1393 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 AuthorsLinks
همسایه SpecificLinkDump
شعرهای آذری Categories
تقدیم به عشق ماندگارم |